بسلامتی عاشقی که ازش پرسیدن چرا ناراحتی؟
گفت تاحالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی؟
بسلامتی عاشقی که ازش پرسیدن چرا ناراحتی؟
گفت تاحالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی؟
پرسيد : سيگار را ترك كردي ؟... گفتم نه كبريت را ترك كردم ! ...
سيگار را با سيگار روشن ميكنم ...!
سيگار به سيگار درد ميكشم تا تمام شود بي چون و چرا
ما هم تمام ميشويم
ما خنده ها ايستاده ما خنده هاي تكراري تو نيستي زمين براي من
تنها يك زير سيگاريست .
براي خاموش كردن بي حوصله گي ها تا تمام شود درد كشيدنم .
تعداد صفحات : 4